حرفهای یه دختر تک دونه
مجبور شدم اجازه بگیرم و از کلاس برم بیرون.... جواب دادم: - بله؟ - سلام ارغوان خوبی؟ - سلام ممنون ببخشید شما؟ - من پیمانم! -اها ببخشید نشناختم خوب بفرمائید! - باهات حرف دارم - بفرمائید میشنوم - نه باید ببینمت! - بله؟ - کارم مهمه - یا همین الان بگید یا کلا نگید... - راستش....خوب نمیشه کجا میتونم ببینمت؟ - هیچ جا....اگه میخوای درمورد شکیلا بحرفی باید بگم دیگه نمیشناسمش... - نه درمورد خودمه الان کلاسی؟ -بله چطور؟ - کی تموم میشه کلاست؟ - حدود ساعت6 -ساعت 6 جلو اتیه م بای - به سلامت از کجا میدونست کجا کلاس میرم؟چیکار داشت باهام؟کلی فکر اومد تو سرم برگشتم به کلاس نیکو گفت کی بلود؟ -هیشکی! - خوب نگو...راستی این اون سایته که بهت گفتم بیا توش عضو شو... - باشه - کی بود؟ - ای بابا پیمان بود... - پیمان؟کی هست حالا؟ - دوس پسر شکیلا! - خوب با تو چیکار داره؟ - ساعت 6 قراره بفهمم -منم میام - خیلی خوب حالا اجالتا ساکت تا جفتمون پرت نشدیم بیرون.... وقتی کلاس تموم شد از موسسه که رفتیم بیرون پیمان رو دیدم....اومد جلو وسلام کرد....جوابشو دادم گفتم سریع کارتو بگو خیلی دیرم شده... -چیکار داری؟ - کارتو بگو دیگه زوووووووود -خیلی خوب بابا میگم....راستش خوب چجوری بگم؟...میدونی - اقا پیمان حاشیه نرو بگو - میخواستم بگم بیا با من دوست شو... چشمای نیکو شد اندازه وزغ.....منم تعجب کرده بودم واستادم نگاش کردم گفتم: - تو پیش خودت چه فکری کردی؟ - چیه خوب عاشق شدن جرمه؟ - یه نگا به خودت تو اینه انداختی؟ - چمه مگه؟ - چت نیست؟برو بابا گفتم چی میخوای بگی نیکو بیا بریم - ارغوان به خدا اگه جوابمو ندی اینقدر مزاحمت میشم تا... - ببند بابا.... با نیکو به سمت خونه حرکت کردم نیکو تو راه گفت چرا اینقد بد باهاش حرفیدی؟مگه چشه بنده خدا؟پسر به این خوبی! -نیکو بیخیال باشه؟ -اخه چرا دیوونه تیپ نداره که داره....قیافه نداره که داره....دوست نداره که داره.... - نیکو میشه؟ - به من چه اصلا لگد بزن به بختت وقتی به خونه رسیدم خیلی خسته بودم یه کمی خوابیدم با صدای زنگ پیمان بیدار شدم...حوصله نداشتم جوابشو بدم گوشیمو خاموش کردم...
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |