20..................


حرفهای یه دختر تک دونه

توخیابون داشتم با گلدونه قدم میزدم یاد بچگیامون افتاده بودیم گلدونه دلش از من پر تر بود:

- ارغوان؟

- هوم؟

- چه زود گذشت......9سال شد!!!بدون اینکه خودمون بفهمیم انگار دیروز بودا......یادته اولین جمله دوستیمون چی بود؟

- اره .....یادمه.....دعوامون شده بود......سر اینکه کی برتره من میگفتم من گلم تو میگفتی من دونه ی گلم تا من نباشم تو هیچی نیستی.......چه قدر دنیامون کوچیک بود.....

- اره خیلی......چه زود بزرگ شدیم.....حسرت هامونم باهامون بزرگ شد.....راستی تو الان چی برات حسرته؟

- یه تکیه گاه.....

- ها؟ منظورت چیه؟

-یه داداش بزرگتر.......یه حامی.......یه همراه......ای گلدونه اگه من یه داداش داشتم دنیا رو میریختم به پاش......

- حسین شیرازیه داداشت نیست مگه؟

- حسین؟.....داداش واقعی میخوام.......کسی که مطمئن باشم همه جا باهامه......همراهمه.....حسین معلوم نیست فردا باشه یا نه......اینقدر حسرت این به دلم مونده یکی بهم گیر بده،کجا میری؟کجا میای؟با کی بودی؟با کی رفتی ؟با کی اومدی؟روسریتو بکش جلو........ این مانتو چیه پوشیدی....یکی گوشیمو چک کنه اخه ای خدا چرا؟

-تک فرزندی خیلی بده اما خوب ارغوان منو تو خودمون خواستیم تک باشیم......

- برادر کوچیک تر به چه درد من میخوره اخه

- من الانم دوست دارم یه داداش یا یه ابجی داشته باشم مامانم اینا نمیخوان

- خاک برسرت گلدونه خجالت نمیکشی؟یه پات لبه گوره دیوانه!!!

- ای ارغوان نمیدونی تنهایی چه سخته!!!

- دیگ به دیگ میگه ته دیگ!!!خیر سرم خودم تنهام هااااااااااااا!!!اونم تو شهره غریب

- تو شجاعی با مشکلات کنار میای!!!

- جدی اینجور درموردم فکر میکنی؟

- اره تو همین روابطت با پسرا دقت کن الان همین حسین که اینقدر دوسش داری اگه فردا بگه خدافظ اصلا برات سخت نیست شاید یه روز تو فکرش باشی اما زود فراموشت میشه....خیلی دوست دارم مثل تو باشم

- وا!!!!!تو چرا اینجور درمورد من میفکری؟

- فقط من نیستم پویانم هست

-ها؟

- اون روز میگفت دوستت خیلی جسوره زبله هیچ وقت گول نمیخوره مثله اون باش

- پویان غلط کرد درمورد من اظهار نظر کرد اصلا چه حقی داره پسره ی هیز با اون طرز نشستنش

- چشه مگه؟

- گلدونه؟

- ها؟

- اون که داره میاد نوید نیست؟

- نوید کیه؟

- اه خنگ دوست داییم دیگه!!!

- الان خدای نکرده تو توقع داری من دوست داییتو بشناسم نکنه؟

- به مرگه ارغوان خودشه الهی بمیرم چه قدر تغییر کرده!!!

- کی رو میگی؟

- اونا ها نگاش کن....ولی با اون موقش مو نمیزنه

- ببین الان تکلیفو روشن کن تغییر کرده یا مو نمیزنه ؟

- دو دقیقه ببند

- بی ادب!

اومد نزدیک یه دختری کنارش بود احتمالا زنش بود حدود7 سالی میشد ندیده بودمش حتما زن گرفته بود.....الان منو میشناخت؟اون موقع بهش میگفتم دایی.......دوتا برادر بودن نویدو وحید از کنارم رد شد نشناخت سلام کردم:

- سلام اقا نوید

واستاد برگشت گفت با منید؟

- اره با شمام سلام.....

- ببخشید من شمارو میشناسم؟

- نمیدونم

فکر کرد مزاحمم خواست بره گفتم :

-دایی قرار نبود منو از یادت بره 7سال پیش گفتی اخر هفته میام بریم شهربازی میدونید چندتا اخر هفته گذشت ؟

-درست میبینم؟

-جان؟

-ارغوان؟

- اره......

 اومد نزدیک تر دختری که همراهش بود عصبانی شده بود....نوید گفت:

- چقدر بزرگ شدی.....چه قدر تغییر کردی......وای خدا نگاش کن تو همون ارغوان کوچولویی که عشقت فقط لواشک بود؟.....باورم نمیشه به مولا!.....وای نگاش کن یه موقع تو دستای ادم گم میشد......ولی نگات هنوز مثله اون بی مرامه.....

- دایی وحید خوبه؟

- اتفاقا 15 شعبان بود همه دور هم بودیم یادت افتاد گفت الان خاله داره شعله زرد میده و ارغوانم که عشق پخش کردنه نذریه......

- ازدواج کردن؟

- اووووووووه....دوتا بچه هم داره!!!به رشید کارت عروسیشو دادیم واسه شما و داداش رضا هم دادیم چرا نیومدید؟

-کارت؟....چیزی ندیدم من....حالا بگذریم شما هم ازدواج کردید؟

- اخ یادم رفت معرفی کنم شبنم نامزدم.......

- خیلی خوشبختم شبنم جون.....

- ولی اخر هفته میبرمت شهر بازی!!!!

-نوید؟

-شوخی کردم......خوب ببین سفینه سوارت میکنم که تو بچگی نمیذاشتن سوار شی.....راستی هنوز لجبازی؟

جواب این سوالو گلدونه به جای من داد.....

-بلههههههههههه حسابی البته شدتش خیلی اضافه شده!!!

زود خداحافظی کردیم و من باز برگشتم به بچگیام.....به اون روزایی که نمیدونستم عشق چیه و چندتا نقطه داره.....به اون روزایی که لواشک و بستنی زندگیم بود....به روزایی که هر جور میزدم برام میرقصیدن اما الان......دنیا میزنه و من باید براش برقصم هرجور که اون بخواد.....اما من اینجور زندگی کردنو دوست ندارم.....نمیخوام زندگیم مثل همه باشه......بلند پروازم به قول گلدونه تهش یه بلایی سر خودم میارم!!!

اما از زندگیم راضی بودم......دوست داشتم هرچیزی رو یک بار تجربه کنم.......لج باز و یه دنده و گاهی هم لوس بودم لوس بودنم گاهی کار دستم میداد

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:,ساعت 21:23 توسط دختر لوس بابا| |


Power By: LoxBlog.Com